تکنیک اول: توهم خلاق
برای ایده پردازی تکنیک های زیادی وجود دارد. خیلی اوقات آنچه که فکر می کنیم واقعیت است، واقعیت نیست. واقعیت ها با پنج حس انسان درک می شوند. چیزهایی که چشم می بیند و طوری که مغز آن را تفسیر می کند باعث این خطا می شود. چشم می بیند، اما وظیفه ذهن چیز دیگری است.
کار ذهن مرتب کردن، دسته بندی و قابل فهم کردن جرقه هایی است که پس از دیدن، مغز آن را ایجاد می کند بنابراین تصاویری که در ذهن است، کپی مستقیم اشیا نیست بلکه کدهای خلاصه ای است که از طریق شبکه عصبی مغز می رسد. منظور و هدف این تکنیک این است که شما بتوانید با قدرت توهم بعضی از اوقات با خطاهای عمدی طور دیگری به مسائل نگاه کرده تا بدینوسیله اصل و واقعیت موضوع را دریابید. این سعی باعث می شود مقداری اطلاعات از شکافهای موجود در بافتهای عصبی، آزاد شده و به وسیله پیوند با اطلاعات قبلی، الگوی ذهنی جدیدی ساخته شود و یا موضوع از الگوی ذهنی قبلی به الگوی دیگری انتقال یابد.
البته تنها اطلاعات کسب شده برای کشف مشکل کافی نیست، بلکه اغلب افراد خلاق از یک مهارت مبهم با یک نوع بصیرت برای کشف مشکل یا فرصت بهره می برند. در واقع آن مهارت باعث می شود دست روی مسئله ای خاص گذاشته و آن را به عنوان مشکل یا فرصتی جدید تشخیص دهند. در بسیاری از اوقات دیده شده است در شرایط یکسان افراد خلاق مشکل یا فرصتی را کشف کرده اند که برای دیگران امری طبیعی یا بدیهی بوده است.
به عنوان مثال تنها یکی از کارکنان شرکت فورقون سازی که چرخ فورقون هایش به جای گرد بودن بیضی شده بود تشخیص داد که چنین فرقونی( با چرخ های بیضی) می تواند برای سطوح موجدار مورد استفاده قرار گیرد. در حالی که همه کارکنان آن شرکت در جریان مشکل چرخ ها بودند.
به عنوان مثال مدیر عامل سازمانی متوجه می شود، ارتباطات سازمان به دلیل مشکلات تایپ نامه ها به تاخیر می افتد لذا تصمیم می گیرد تعدادی تایپیست استخدام کند اما بعد از مدتی متوجه می شود مشکل اصلی کمبود تایپیست نبوده است بلکه علت اصلی ضعف ادبیات و نامه نگاری مدیران بوده است که موجب تکرار تایپ و یا رفع اشکالات و غلط گیری بیش از حد شده بود. لذا با برگزاری دوره آموزش نامه نگاری برای مدیران، مشکل حل شد.
تکنیک خلاقیت شرکت تویوتا
بررسی خلاقیت تویوتا
در این مقاله می خواهم به بررسی شرکت تویوتا از جنبه خلاقیتی بپردازم و این شرکت را بررسی کنیم و ببینیم چطور خلاقیت ایجاد می کند. پس در ادامه با بررسی خلاقیت تویوتا با من همراه باشید.
در ابتدا یک تاریخچه کوتاه از این شرکت و نحوه شکل گیری آن را داشته باشیم و بعد می رویم سراغ خلاقیت و نوآوری هایش.
تاریخچه شرکت تویوتا
سال تاسیس : ۱۹۳۷
داستان شکل گیری
شرکت تویوتا را کیشیرو تویودا بنیان نهادند. ایشان پسر ساکیشی تویودا بودند که یک کارخانه نساجی داشتند. کیشیرو بعد از اتمام تحصیلات در رشته مکانیک به کارخانه پدر رفتند و در آنجا به کار مشغول شدند و در این حین به تحقیق روی موتورهای گازوئیلی هم می پرداختند. در همین سال ها موتورهای گازوئیلی را اختراع کردند و در قسمتی از کارخانه پدر بخشی را به این کار اختصاص دادند و بعد از مدتی نام تجاری تویودا را به تویوتا تغییر دادند و کم کم به خودروسازی روی آوردند.
شرکت تویوتا در سال ۲۰۱۸ از طرف موسسه هریتی به عنوان خلاق ترین خودروساز جهان معرفی شد.
شرکتی که به عنوان خلاق ترین شرکت دنیا انتخاب می شود قطعا دارای یکسری اندیشه های خلاقانه و ایده های ناب است. در ادامه به بررسی اندیشه های خلاقانه این شرکت و مدیران و کارکنان آنها می پردازم.
اندیشه ها خلاقانه شرکت تویوتا: خلاقیت تویوتا
سیستم کایزن
یکی از تفکرات خلاقانه شرکت تویوتا استفاده از سیستم کایزن است. ایده این سیستم از داستان خرگوش و لاک پشت گرفته شده است. همان داستان معروفی که خرگوش ابتدا با سرعت زیاد از لاک پشت جلو می زد ولی در وسط راه به استراحت می پردازد و لاک پشت که به صورت مداوم در حال حرکت است در نهایت از خرگوش جلو می افتد.
سیستم کایزن دقیقا به همین مفهوم اشاره دارد یعنی بهبود مستمر و دائمی. اگر ما به صورت دائمی در کسب و کار و سیستم خودمان بهبود ایجاد کنیم در نهایت به رشد بسیار زیادی می رسیم. هر کسب و کاری نباید به صورت خرگوشی عمل کند و ابتدا خیلی سریع و بعد از حرکت بایستد. در اکثر کسب و کارهایی که شکست خورده اند این سیستم پیاده سازی نشده است.
سیستم کانبان
کانبان یک لغت ژاپنی است به معنی کارت، بلیط و علامت. این سیستم به این صورت کار می کند که اگر در بخشی از خط تولید مشکلی پیش آمد اطلاعات آن قطعه روی یک کارت نوشته می شود و به واحد مربوطه داده می شود تا تهیه شود. این ایده برای مدیریت جریان و تولید مناسب است.
سیستم تولید به هنگام (Just in time)
این ایده برای مشکلات مربوط به انبار داری طراحی شده است. برای انبار داری یکسری هزینه ها وجود دارد که شرکت تویوتا برای رفع این هزینه ها از این ایده استفاده کرده است. این سیستم به این صورت کار می کند که هرگاه نیاز به یک قطعه بود همان موقع تهیه و وارد خط تولید شود. لازمه اجرای این ایده ارتباط خوب با تامین کننده گان است.
پیاده سازی این ایده با سه پرسش است:
- چه مقدار نیاز است؟
- چه وقت نیاز است؟
- چه چیز نیاز است؟
شما هم می توانید با پرسید این سه سوال در هزینه های انبار داری خودتان صرفه جویی کنید.
سیستم تولید ناب
در زمان بعد از جنگ جهانی دوم بحران اقتصادی در ژاپن بوجود آمد. طوریکه با کمبود منابع روبرو بود. شرکت تویوتا با کمبود منابع از جمله فولاد روبرو بود. طوریکه مجبور شد چراغ های جلو کامیون های مدل k خودش را از دو تا به یکی کاهش دهد همچنین مدار ترمز را هم فقط روی یکی از محورها نصب کرد.
در همین دوران یکی از کارشناسان شرکت تویوتا به بازدید از کارخانه فورد در امریکا رفت. در این بازدید ها به یک نکته ای رسید، در بخش تولید محصول پس از اینکه محصول تولید می شود ایرادهای آن بررسی می شود.
اما تویوتا تصمیم گرفت هر زمان هر کس در هر جای خط تولید مشکلی را مشاهده کرد، کل خط تولید را متوقف کند و بعد از رفع مشکل دوباره خط تولید شروع به کار کند. با این کار خطای مشابه به تعداد زیاد تکرار نشد. و این ایده باعث شد بعد از مدتی معایب خط تولید به شدت کاهش پیدا کند.
این ۴ مورد از تفکرات خلاقانه شرکت تویوتا بود. در اینجا می خواهم به چند نکته مهم خلاقیتی که این شرکت را رشد داد اشاره کنم.
نکته اول: خلاقیت تویوتا
یکی از پایه های اصلی برای ایجاد خلاقیت و نوآوری درکسب و کارها مشاهده است. در جاهای مختلفی از شرکت تویوتا از این نکته استفاده شده است. ایده خط تولید و ایده کایزن و همچنین ایده سیستم تولید ناب همه از طریق مشاهده بوجود آمده اند.
نکته دوم : خلاقیت تویوتا
محدودیت خلاقیت می آورد و شرکت تویوتا خیلی خوب از این محدودیتها استفاده کرد و تمام مشکلات را به فرصت تبدیل کرد. مثل کمبود منابع و در نهایت ایجاد سیستم تولید ناب.
نکته سوم: خلاقیت تویوتا
یکی از ویژگیهای شرکت های نوآور این است که همه افراد در ایده دادن دخیل هستند. شرکت تویوتا هر ساله یک میلیون ایده از بین کارکنان خود جمعآوری می کند.
نکته چهارم : خلاقیت تویوتا
با همین مشاهدات و محدودیتهایی که شرکت تویوتا با آنها دست و پنجه نرم می کرد، تکنیکی را به نام ۵ چرا ایجاد کرد که یک تکنیک خلاقیتی است و بسیاری از کسب و کارها از این تکنیک استفاده میکنند. این تکنیک ،یک تکنیک برای ریشه یابی مشکلات است.
دو تا از شعارهای تویوتا
فکر خوب، محصولات خوب
متفکر، نوآور و خلاق باش
تعریف نوآوری از دیدگاه شرکت تویوتا
لزوما ارائه یک محصول متفاوت تنها جنبه نوآوری نیست بلکه اصلی ترین نوآوری استفاده از یک روش ناب برای تولید است.
تکنیک خلاقیت تریام
بررسی خلاقیت تری ام (۳M)
یکی از شرکت هایی که در رده های اول شرکت های نوآور دنیا قرار دارد شرکت تری ام است. این شرکت با نوآوری ها و خلاقیت هایی که دارد توانسته تاکنون ۷۵۰۰ نوع محصول تولید کند. در این مقاله می خواهیم به بررسی خلاقیت تری ام بپردازیم.
نکته: در این مقاله بخش هایی از داستان شکل گیری شرکت تری ام آمده است که بتوانیم به بررسی خلاقیت های آن بپردازیم. اگر علاقه داشتید که داستان کامل شکل گیری این شرکت را بدانید، می توانید در اینترنت جستجو کنید و به صورت کامل مطالعه کنید.
روند شرکت تری ام را در سه بخش قرار می دهم:
بخش اول : از تاسیس تا تغییر محصول
حدود ۱۰۰ سال قبل در آمریکا کارآفرینی خیلی باب شده بود و همه به این سمت می رفتند. جالبه بدونید که حتی بسیاری از افراد ابتدا شرکت را تاسیس می کردند و بعد به دنبال موضوع برای این شرکت می گشتند و از لحاظ اقتصادی آن را بررسی می کردند.
شرکت تری ام در ابتدا با ۵ سرمایه گذار شروع کرد. آنها معدنی پیدا کرده بودند و می خواستند از سنگهای آن به عنوان جایگزینی برای الماسهای برش در سنگهای سمباده استفاده کنند. به این دلیل که فکر میکردند که این سنگها استحکام الماس را دارند ولی قیمت بسیار پایینتری نسبت به الماس دارند پس میتوانند سود خوبی بدست بیاروند. شروع به کار کردند و بعد از تولید اولین محصول و فروش آن مشخص شد که این محصول اصلا مناسب نیست. به فکر چاره افتادند. سهامداران اصلی تصمیم گرفتند که اصلا حقوقی برندارند تا شاید مشکل حل شود ولی مشکل حل نشد.
بخش دوم: تصمیم برای ساخت سنگ تراشبخش دوم: تصمیم برای ساخت سنگ تراش
در این بین فردی به نام اوبر که در راه آهن کار می کرد و به فرد سخت کوشی معروف بود بخشی از سهام این شرکت ورشکسته را خرید. ایشان گفتند حالا که سنگهای ما را بجای الماس برای تراش سنگ نمی خرند ما خودمان سنگ تراش می سازیم و از سنگ های خودمان استفاده می کنیم.
به تحقیق و بررسی برای ساخت این سنگ ها پرداختد ولی به این نتیجه رسیدند با توجه به دانشی که دارند نمی توانند این سنگ ها را بسازند. به دنبال راه حل به این نتیجه رسیدند که شاید بتوانند از این سنگ ها برای ساخت کاغذ سمباده استفاده کنند.
بخش سوم: تولید کاغذ سمباده
شروع به کار کردند و اولین محصول تولید شد. ولی این محصول اصلا قابلیت ساییدگی نداشت. یعنی این سنگها قدرت ساییدگی نداشتند. تصمیم گرفتند که سنگهای را از شرکتی دیگر خریداری کنند و بعد آن ها را روی کاغذ بچسبانند و کاغذ سمباده تولید کنند.
سنگها را از شرکتی در اسپانیا وارد کردند و محصول را تولید کردند و وارد بازار کردند اما این کاغذ سمباده ها مناسب نبودند و مشتریان خیلی ناراضی بودند. مدیر فروش در این زمان تصمیم گرفتند که بجای جذب مشتریان جدید با مشتریان قبلی وارد صحبت شوند و دلیل ناراضی بودن آن ها را بررسی کنند. این کار انجام شد ولی خیلی دیر شده بود. چرا؟
به این دلیل : روزی سنگهایی که از شرکت اسپانیایی وارد کرده بودند از دست یکی از کارگران به داخل سطل آبی ریخته شد. دیدند که آب سطل چرب شده است. تعجب کردند زیرا سنگ نباید چرب باشد. به تحقیق و بررسی پرداختند و به این نتیجه رسیدند که کشتی که این سنگ ها را حمل می کرده است روغن زیتون هم حمل میکرده و یکی از بشکههای روغن خراب بوده است و روغنها روی سنگها ریخته شده بودند.
مدیرعامل آن زمان گفتند ایرادی ندارد در عوض ما یادگرفتیم که هم بخش تولید محصول و هم بخش مواد اولیه باید ناظر کیفی داشته باشند.
ایشان همچنین گفتند که باید سنگ ها را مثل غذا سرخ کنیم تا روغن از بین برود و سنگ مناسب بوجود آید. این کار انجام شد و کاغذ سمباده جدید تولید شد. اما سوددهی خوبی نداشت.
بنابراین دست به تحقیق و بررسی زدند و به این نتبجه رسیدند که بیایند و به جای کاغذ از نوعی پارچه که خاصیت سایندگی هم دارد استفاده کنند. این نوع پارچه ها در کارخانه های خودروسازی و سایر جاها، به عنوان چیزی شبیه پولیش استفاده می شد.
بنابراین این محصول خلاقانه وارد بازار شد و سوددهی خوبی داشت و شرکت به طرف رشد رفت.
دو نکته مهم شرکت تری ام
شرکت تری ام از دو موضوع خیلی خوب استفاده کرد و باعث شد که به رشد بالایی برسد:
1-نوآوری و خلاقیت
2- تمرکز روی یک توانمندی: شرکت تری ام اینقدر در زمینه کاغذ سمباده دردسر داشت و درگیر بود که در زمینه چسباندن کارکنان آن ها به تخصص بالایی رسیدند و در این زمینه به توانمندی بالایی رسیدند. بسیاری از محصولات مثل نوار کاست و فلاپی دیسک ها هم که روزی حاصل تولید این شرکت بود از همین عمل چسپاندن استفاده کردند.
شرکت تری ام دو مفهوم کلید داشت: ارزش کلیدی و توانمندی کلیدی. ارزش کلیدی آن ها خلاقیت و نوآوری بود و توانمندی کلید آنها چسباندن بود.
عامل قدرت شرکت تری ام
عامل قدرت شرکت تری ام در همکاری خلاقانه دو بخش بازاریابی و فنی این شرکت است. به طوری که هر کارمند در این شرکت در بخشهای مختلفی در طول دوره کاری خود کار می کند.
شعار این شرکت:
نوآوری، صبر، پشتکار و یادگیری از شکست
نکات خلاقیتی
مشاهده:
یکی از اصول اساسی نوآوری در کسب و کارها، مشاهده است. این شرکت به خوبی از این موضوع استفاده کرد. و آن زمانی بود که سنگها در سطل آب افتادند و مشخص شد که سنگ ها چرب هستند.
تقویت ارزش کلیدیشان:
ارزش کلیدی این شرکت نوآوری و خلاقیت بود که برای تقویت این ارزش از تالار مشاهیر استفاده می کنند. تالاری در این شرکت وجود دارد که هر کسی ایده ای را اجرایی کند عکسش در این تالار برای همیشه قرار میگیرد.
چرخش شغلی:
همانطور که گفته شد هر کارمند در این شرکت در طول دوره کاری خود در بخش های مختلفی کار میکند و این باعث ایجاد تفکر پیوندی میشود و خلاقیت را بالا میبرد.
استخدام افراد نوآور:
این شرکت همواره به دنبال افراد خلاق و نوآور میگردد و آنها را جذب میکند.
شبکهسازی:
یکی از اصول دیگر برای ایجاد نوآوری در کسب و کار شبکهسازی است که این شرکت بسیار خوب از این اصل استفاده میکند.
یادگیری از شکست:
یکی دیگر از عوامل موفقیت در کسب و کار و رسیدن به خلاقیت یادگیری است. شرکتهایی که یادگیری بالایی دارند به شرکتهای یادگیرنده معروف هستند و با این ویژگی میتوانند به نوآوریها و خلاقیتهای زیادی برسند. این یکی از اصول اولیه استارتاپها هم هست.
تکینک ایدهپردازی و خلاقیت: تکنیک دوم: نیلوفرآبی
یکی دیگر از تکنیکهای ایده پردازی و خلاقیت، تکنیک نیلوفرآبی است.
تکنیک نیلوفر آبی توسط یاسوآماتسومورا طراحی و ارائه شده است. طرح این ایده برگرفته از شکوفه نیلوفر آبی میباشد. بدین صورت که گلبرگهای شکوفه نیلوفرآبی به دور یک هسته مرکزی خوشه میزنند و از آن نقطه گسترش مییابند. با ایجاد پنجرههایی مشابه با پنجرههای مورد استفاده در برنامه کامپیوتری، بخشهایی از یک تابلو ایده را میتوان به صورتی تقسیم بندی کرد که یک موضوع اصلی برای استخراج ایده در پنجرههای جانبی، مورد استفاده قرا گیرد، به نوبه خود مراکز، مجموعههای جدید پنجره را تشکیل میدهد.
یک موضوع، ایده، مسئله و یا غیره در مرکز نمودار شکوفه نیلوفرآبی نوشته میشود. چند روز قبل از تشکیل گروه خلاقیت، موضوع یا مسئله به شرکت کنندگان اطلاع رسانی میشود تا آنها قبل از آمدن به جلسه روی موضوع یا مساله تمرکز کرده و به ایدههای جدیدی برای حل مساله بیاندیشند.
سپس از شرکت کنندگان خواسته میشود به ایده ها یا کاربردها یا راه حلها و موضوعات مرتبط، فکر کنند. سپس این ایدهها در داخل دایرههایی واقع در مرکز نمودار و اطراف موضوع اصلی ثبت میشوند، آنگاه این ایدهها مبنای خلق نمودارهای جدیدی را به وجود میآورند. برای هشت خانه اطراف موضوع اصلی هم، همین روند را تکرار میکنیم. در واقع ایدههای اطراف نمودار اصلی، خود مرکز نمودارهای فرعی را تشکیل میدهند و در جلسه ایدهپردازی، ایدههای مطرح شده که اغلب به صورت کتبی و بدون ذکر نام است، به لحاظ استفاده بالقوه مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرند.
این یکی از تکنیکهای کاربردی و مهم برای جلسات ایده پردازی است.
سازمانها میتوانند از این روش برای خلق ایدههای جدید، برای بهبود سازمان خود استفاده کنند.
تکنیک ایدهپردازی و خلاقیت – تکنیک سوم : PMI
در سری مقالات در مورد تکنیکهای ایده پردازی به تکنیک سوم ایده پردازی رسیدیم، تکنیک PMI .
یکی از ارزشهای این تکنیک ایده پردازی آن است که انسان را مجبور میسازد تا دقایقی برخلاف قالبهای ذهنی اش تفکر کند و به مرور نسبت به قالبهای ذهنی خود آگاه تر و مسلط تر شود، لذا آمادگی ذهنی بیشتری برای خلاقیت پیدا میکنید.
نام این تکنیک برگرفته شده از حروف اول سه کلمه plus به معنی افزودن، minus به معنی کاستن و interesting به معنی جالب میباشد.
چگونگی استفاده از این تکنیک :
روش کار چنین است که ابتدا فرد توجهش را به نکات مثبت موضوع یا پیشنهاد و سپس به نکات منفی و نهایتا به نکات جالب و تازه آن که نه مثبت است و نه منفی، معطوف میکند و در پایان نسبت به تهیه لیست نکات مثبت یا مزایای موضوع، لیست موانع، محدودیتها و نکات منفی موضوع و لیست نکات جالب و تازه موضوع اقدام میکند.
یکی از مهمترین کاربردهای این تکنیک زمانی است که نسبت به یک قضیه اطمینان داریم نه مواردی که نسبت به آن شک و ابهام داریم. به عبارت دیگر هر چه نسبت به موضوعی بیشتر بدبین یا خوشبین باشیم استفاده از این تکنیک کارگشاتر و اثربخشتر خواهد بود. برای یافتن نکات جالب، کافی است که جمله ” چقدر جالب می شود اگر ….” را کامل کنیم.
این روش بدین صورت است که ابتدا شخص مساله را در جهت مثبت ارزیابی کرده و هر چه را که در این حالت به ذهنش میرسد، یادداشت میکند، سپس همین کار را در جهت منفی انجام میدهد. در نهایت مواردی را که برای وی جالب است و نمیتوان آنها را مثبت و یا منفی ارزیابی کرد، یادداشت میکند. بدین ترتیب، انتخاب آگاهانه مسیر و روند کار آسانتر میشود.
از آنجایی که افراد غیرخلاق تمایلی به دیدن نکات مثبت و جالب موضوعات ندارند و بیشتر به نکات منفی توجه میکنند این تکنیک ایده پردازی تمرین خوبی نیز برای مثبت اندیشی و دگراندیشی افراد می باشد. در واقع اینگونه ابزارها، در حکم عینکی هستند که فرد به وسیله آن می تواند همه زوایای موضوع را دقیق تر، کامل تر و شفاف تر ببیند.
به این مثال توجه کنید
می توان در خصوص پوشیدن لباسهای متحدالشکل در مقاطع مختلف تحصیلی در دانش آموزان به تفکر پرداخت و نکات منفی، مثبت و جالب آن را برشمرد. ممکن است فردی کاملا مخالف متحدالشکل بودن لباس باشد، اما با استفاده از این تکنیک متوجه نکات مثبت و جالب این اقدام خواهد شد و قادر میشود ضمن آشنایی عمیقتر با ابعاد و جوانب مختلف موضوع، ایدههای جدید و بکر ارائه دهد.
تکنیک ایدهپردازی و خلاقیت : تکنیک چهارم: چه میشد اگر..؟
تکنیکهای زیادی برای خلاقیت و ایده پردازی وجود دارد، یکی از این تکنیکها، تکنیک ایده پردازی و خلاقیت ” چه می شد اگر…؟” است. این تکنیک در هر زمینه ای میتوان استفاده کرد.
به طور کلی برای خلاقیت، باید فکر از قالبهای ذهنی، شرایط موجود، پیش فرضها، عادات و استانداردها آزاد شود تا بتواند موضوع را از زوایای مختلف رویت و ایدههای جدیدی را تداعی کند. بر همین اساس این تکنیک کمک شایانی به آزاد سازی فکر برای جمع آوری ایده های جدید می کند.
چگونگی استفاده از این تکنیک :
در این روش توصیه میشود برای یافتن ایدههای جدید از سوالات ” چه میشد اگر ..؟” استفاده کنید و آن را به قدری تکرار و تمرین کنید که برایتان یک عادت شود. از این تکنیک می توان برای یافتن افزایش قدرت خلاقیت بدون داشتن موضوع به خصوصی استفاده کرد، ضمن اینکه به عنوان یک تفریح یا شوخی و سرگرمی درهمه اوقات قابل استفاده است. به طور مثال می توانیم فرض کنیم که چه می شد اگر اتومبیل ها متعلق به همه بودند و هر کسی یک کلید داشت و هر ماشینی را در هر کجا که بود برمی داشت؟ خب، نتایج این ایده چیست؟
برای مثال
پارکینگها که مساله اصلی و دشواری است در همه جا شلوغ نبود و …
و حالا یک ایده دیگر، اگر خود دولت مراقبت از این ماشینها را به عهده می گرفت چه؟ مثلا در آن صورت می دیدیم که ماشین ها وضع مرتبی دارند و تمیز هستند و …
هیچ کسی در روابط بین فردی اش به خاطر فلان ماشین مغرور نمیشد. البته در روزهای آفتابی ماشینها خیلی زیاد در دسترس قرار میگرفتند ولی از آن طرف، در روزهای سرد و بارانی، ممکن بود که شما نتوانید به راحتی ماشین پیدا کنید و به این علت که ماشین ها همگانی بودند، دیگر وسیله نقلیه شخصی نداشتید. یا ماشینهایی که خراب میشدند دیگر کسی به فکر تعمیر آن ها نمی افتاد و با انبوهی از ماشین های خراب و رها شده در خیابان مواجه می شدیم و یا این که شما دیگر نمی توانستید لوازم خودتان را در ماشین بگذارید و درب آن را قفل کنید و بروید اما جالبتر اینکه شما اصلا ماشینی را که با آن آمده اید را نمی شناسید که دوباره بخواهید با آن برگردید.
چه می شد اگر ما می توانستیم بوی خوش یا بوی بد را ببینیم؟ در آن صورت شما می توانستید عطرها را که دیگران به خودشان زده اند را ببینید ایده طرح بوها، به ما این ایده جدید را میدهد که ابزار یا ماشینی را اختراع کنیم که بتواند بو را تشخیص دهد یعنی یک حسگر بوی قوی درست شبیه به آن چیزی که ارتش آمریکا برای یافتن سربازان دشمن به کار می برد.
از این رو فایده عملی این تکنیک این است که کشفیات غیرواقعی را می تواند به واقعیت تبدیل کند. در آن صورت آیا آنها برای هر کسی می توانستید قانونی باشند حتی برای بچه ها؟ خیر. پس برای افراد بالای ۱۸ سال قانونی باشند.
بنابراین آیا همین فروشندگان فروش خود را روی بچه های زیر ۱۸ سال متمرکز نمی کردند؟
طبعا یک وضعیت بدتر از آنچه که هست رخ می داد!
یا آیا بزرگسالان اگر میدیدند که کوکایین قانونی شده است دیگر آن را مصرف نمی کردند؟ آیا اگر آن را قانونی کنیم ولی قیمت آن را بالا ببریم چه؟
سوالات دیگر از این قسم و در نهایت باید نتایج گوناگون را بررسی کرد.
همین امر را می شود فرضا برای مساله بنزین در ایران طرح کرد.
و انواع و اقسام سوالات دیگر…
- چه می شد اگر هر کسی می توانست پزشک باشد؟
- چه می شود اگر در هر خانه ای پخش برنامه های تلویزیون فقط به مدت یک ساعت بود؟
- چه می شد اگر یک شهروند فقط تا آخر عمرش در یک اداره کار می کرد؟
- چه می شد اگر امتحانات و نمرات از دانشگاه ها برداشته می شد؟
- چه می شد اگر حیوانات می توانستند با ما حرف بزنند؟
- چه می شد اگر هر کسی شبیه دیگری بود؟
- چه می شد اگر ساعت ها وجود نداشتند و روزها فقط ۶ ماه بودند؟
تکنیک خلاقیت و ایدهپردازی : تکنیک پنجم : طوفان فکری
خلاقیت دو بخش دارد. یعنی فردی که می خواهد خلاق شود باید در دو بخش روی خودش کار کند. بخش اول مربوط به مغز و نیمکرهها و خصوصیات فردی است و بخش دوم مربوط به تکنیکها و روشهای خلاقیت و ایده پردازی است.
در این مقاله من به بخش دوم یعنی تکنیکها می پردازم و در این مقاله میخواهم یکی از تکنیکهای مهم خلاقیت و ایده پردازی یعنی طوفان فکری با شما صحبت کنم.
اسم طوفان فکری را مطمئنا شنیده اید. طوفان فکری یکسری قوانین دارد که حتما باید اجرا شود. علاوه بر این قوانین، انواع روش های طوفان فکری هم داریم.
انواع روش های طوفان فکری
تکنیک گروه اسمی
در این روش از شرکت کنندگان خواسته میشود تا به صورت مخفی و ناشناس ایدههای خود را بنویسند. سپس منشی جلسه ایده ها را جمع آوری می کند و گروه در مورد هر ایده رای گیری میکنند. رای گیری می تواند خیلی ساده در حد بلند کردن دست باشد. به این فرآیند distillation می گویند.
پس از distillation ایده هایی که در رده بالاتری قرار گرفتند ممکن است برای جلسات طوفان فکری بیشتر، به گروه دیگر یا زیرگروه ها فرستاده شوند. برای مثال ممکن است یک گروه بر روی رنگ مورد نیاز برای یک محصول کار کند. گروه دیگر ممکن است اندازه محصول را مورد بررسی قرار دهد و الی اخر.
هر گروه برای رتبه بندی ایده های فهرست شده به جمع کامل گروه می پیوندد.
نکته:در این روش منشی جلسه قبل از برعهده گرفتن مسئولیت، باید آموزش دیده باشد. گروه هم از قبل برای این جلسه آماده شده و تعلیم ببینند.
تکنیک پاس گروهی
در یک جلسه که به صورت دایره وار برگزار میشود، هر شخص ایده هایی را روی برگه مینویسد و بعد آن برگه را به نفر بعدی میدهد که او هم به نوبه خود ایدهای به آن میافزاید. این روند ادامه می یابد تا این که کاغذ اصلی هر شخص به خود او برگردد. در این موقع احتمال دارد که گروه تا حد زیادی در مورد هر ایده مطرح شده، مفهومی کسب کرده باشد.
ممکن است گروه یک کتاب ایده ایجاد و فهرستی از دریافت کنندگان یا برگه پیوست را بر روی آن نصب کند. بر روی صفحه اول شرحی از مساله نوشته میشود. اولین شخصی که کتاب را دریافت میکند ایده خود را به آن میافزاید و کتاب را به شخص بعدی در لیست میدهد. فرد دوم می تواند هم ایده جدید مطرح کند و یا ایده ای به ایده شخص قبلی بیفزاید.
این چرخش ادامه مییابد تا فهرست دریافت کنندگان به انتها برسد. پس از آن جلسه ای برای خواندن ایده ها برگزار میشود تا بر روی ایدههای مطرح شده در کتاب بحث شود. این تکنیک زمان بیشتری می برد، اما افراد زمان و امکان لازم برای تعمیق بر روی مساله یا مشکل را دارند.
روش نقشهکشی ایدههای تیم
این روش طوفان فکری با روش مشارکت کار می کند. این روش می تواند همکاری را بهبود بخشیده و کمیت ایده ها را افزایش دهد، ولی به این منظور طراحی شده تا همه شرکت کنندگان در آن همکاری کنند و هیچ ایده ای رد نشود.
این فرایند با یک عنوان مشخص آغاز می شود. هر شرکت کننده به تنهایی طوفان فکری می کند سپس تمام ایده ها در یک نقشه بزرگ ترکیب می شوند. در طی این مرحله تثبیت، چون شرکت کنندگان معانی ایدههای خود را به اشتراک می گذارند ممکن است به درک مشترکی از موضوعات برسند. در طی این مشارکت، ممکن است ایدههای جدیدی عنوان شوند.
آن ایدهها نیز به نقشه اضافه میشوند. وقتی تمام ایدهها جمع آوری شد، گروه آن ها را اولویت بندی و یا براساس آن اقدام می کند.
طوفان فکری جهتدار
طوفان فکری جهت دار زمانی به درد میخورد که اعضا با فضای راه حل ( یعنی، معیارهای ارزیابی برای برای یک ایده خوب) پیش از جلسه آشنا باشند. در صورت آگاهی از این معیارها، می توان از آنها برای محدود کردن عمدی فرایند ایده پردازی استفاده کرد.
در طوفان فکری جهت دار، به هر شرکت کننده برگ های کاغذی داده میشود که در آن سوال طوفان فکری مطرح شده است. از شرکت کنندگان درخواست میشود تنها یک پاسخ را بنویسند و سپس توقف کنند، بعد تمام کاغذها به صورت تصادفی میان شرکت کنندگان به گردش در می آیند.
از شرکت کنندگان خواسته میشود تا ایده ای که به دستشان رسیده را مرور کرده و ایده جدیدی برای بهتر شدن آن براساس معیار اولیه خلق کنند. پس از آن بار دیگر فرم ها مبادله می شوند و دریافت کنندگان باید ان ایده ها را بهبود بخشند، این روند سه بار یا بیشتر تکرار میشود.
ثابت شده که بهره وری گروهها در طوفان فکری جهت دار در آزمایشها تقریبا سه برابر طوفان فکری عادی است.
طوفان فکری هدایت شده
جلسه طوفان فکری هدایت شده نوعی طوفان فکری انفرادی یا جمعی درباره یک موضوع خاص با محدودیت زمان و دیدگاه است. این نوع از طوفان فکری تمام علتهایی که سبب تعارضات یا محدودیت بخشها می شوند را کنار می گذارد.
در حالی که تفکر خلاق و انتقادی را در محیطی جذاب و متعادل پیش می برد. از شرکت کنندگان خواسته می شود تا در زمان مشخص و تعریف شده ساختارهای ذهنی و تفکر متفاوتی را پیش بگیرند در حالی که ایده های آنان برروی یک نقشه ذهنی مرکزی که قبلا توسط منشی آماده شده قرار می گیرد. با امتحان دیدگاه ها از جوانب و زوایای مختلف، شرکت کنندگان می توانند در ظاهر راه حلهای ساده را ببینند که با یگدیگر رشد کرده وبزرگتر می شوند.
به دنبال جلسه طوفان فکری هدایت شده، ایدههایی برای جلسات بعدی طوفان فکری به ذهن شرکت کنندگان خطور خواهد کرد، تحقیقات، سوالهایی که بی جواب ماندند وفهرستی از اولویتها، موارد مشخص قابل اجرا باعث می شوند هر کسی درک دقیقی از آنچه در آینده اتفاق خواهد افتاد را داشته باشد و بتواند تمرکز جمعی و اهداف بزرگتر گروه را تجسم کند.
طوفان فکری فردی
طوفان فکری فردی، استفاده از طوفان فکری برای وضعیتهای انفرادی است. این روش معمولا به صورت نوشتن آزاد، صحبت آزاد، بازی با کلمات و کشیدن نقشه ذهنی که یک تکنیک یادداشت برداری ذهنی است که در ان افراد افکار خود را به صورت نمودار رسم می کنند، اجرا می شود. طوفان فکری فردی روش مفیدی در نوشتن خلاقانه است و نشان داده شده که از این لحاظ برتر از جلسات طوفان گروهی سنتی بوده است.
این شش مورد از انواع طوفان فکری بود که شما می توانید بر حسب مشکل و نوع جلسه از آنها استفاده کنید.
تکنیک ایدهپردازی و خلاقیت : تکنیک ششم : تکنیک دلفی
تکنیک دلفی در سال ۱۹۶۴ توسط ” تورمن داکلی ” و ” هملر” معرفی شد. بسیار شبیه به تکنیک طوفان ذهنی است اب این تفاوت که افراد هیچ گاه به صورت گروه در یک جلسه و دور یک میز جمع نمیشوند و در واقع رویارویی مستقیم رخ نمیدهد.
اساس و فلسفه تکنیک دلفی این است که افراد در تکنیک طوفان فکری به علت شرم و خجالت نمیتوانستند بعضی از ایدههایشان را مطرح نمایند، لذا در این روش افراد به صورت کلامی و رو در رو درگیر بحث نمیشوند، بلکه رئیس گروه موضوع را به همه اعلام می کند و سپس هر یک از افراد به طور جداگانه ایدههایشان را به صورت کتبی (حتی می تواند بدون ذکر نام باشد ) برای رئیس گروه ارسال می کنند.
سپس رئیس گروه تمام ایدههای پیشنهادی را برای تک تک اعضا ارسال می کند و از آنها میخواهد که نسبت به ایدههای پیشنهادی دیگران فکر کنند و اگر ایده جدیدی به نظرشان می رسد به آن ها اضافه کنند. این عمل چندین بار تکرار می شود تا در نهایت اتفاق آرا به دست آید. تکنیک دلفی شامل دعوت به مشورت و مقایسه قضاوتهای بینام چند نوبتی اعضای یک تیم درباره یک تصمیم یا مساله میشود.
چه موقع از تکنیک دلفی استفاده می شود:
-هنگامی که می خواهید نظر اعضای یک تیم را در مورد شخصی به دست آورید بی آنکه روبرو شدن آنان سبب احتمال خطا در قضاوت شود.
-هنگامی که اعضای یک تیم در یک جا مستقر نباشند.
-زمانی که لازم است اعضای تیم نسبت به تصمیمی که میگیرند و عواقب آن به طور کامل آگاه و مسئول باشند.
-هنگامی که حضور افراد بالادست و یا فشار همتایان بر تصمیم گیری اثر می گذارد.
تکنیک ایدهپردازی و خلاقیت : تکنیک هفتم : تکنیک اسکمپر
تکنیکهای زیادی برای خلاقیت وجود دارد که یکی از آنها تکنیک اسکمپر است. این تکنیک یکی از تکنیکهای کاربردی است در زمینه خلاقیت و نوآوری.
با هم برویم و به بررسی تکنیک اسکمپر بپردازیم.
تکنیک اسکمپر اولین بار توسط باب ابرلی و برای پاسخگویی به سوالاتی هدفمند معرفی شد که به حل مشکلات کمک می کنند یا در طول جلسات طوفان فکری، خلاقیت را شعله ور می کنند.
تکنیک اسکمپر مخفف کلمات scamper است که به ترتیب به معنای جایگزینی، ترکیب کردن، سازگار کردن، تغییر دادن، بکارگیری برای کاربردهای دیگر، حذف کردن و معکوس کردن است.
این تکنیک یکی از ساده ترین و کوتاه ترین روش ها برای رسیدن به تفکر خلاق و حل مساله است که در آن از هفت تکنیک یا انواع پرسشها استفاده می شود.
مفهوم اصلی تکنیک اسکمپر بر این استوار شده است که هر چیز جدیدی، مدل اصلاح شده چیزی است که پیش از این موجود بوده است.
روش استفاده از تکنیک اسکمپر
در ابتدا مساله ای را که می خواهید حل کنید در نظر بگیرید، بعد به وسیله فهرست مراحل تکنیک اسکمپر درباره آن سوال
هایی از خود بپرسید.
جایگزینی (s) : تکنیک اسکمپر
در این تکنیک بر بخشهایی در محصول، خدمت یا راه حل تمرکز می شود که می توان آن را با دیگری جایگزین کرد.
سوالهایی در این بخش می توان پرسید. در زیر یکسری از این سوالات آمده است:
- کدام بخش از فرآیند را می توان جایگزین کرد بدون آنکه بر کل پروژه تاثیر بگذارد؟
- چه کسی یا چه چیزی را می توان جایگزین کرد بدون آن که بر فرآیند تاثیر بگذارد؟
- کدام بخش از فرآیند را می توان با گزینه های بهتری جایگزین کرد؟
- آیا می توان زمان یا مکان پروژه را جایگزین کرد؟
- آیا می توانیم دستگاه موجود را با دستگاه بهتری جایگزین کنیم؟
- آیا قوانین می توانند تغییر کنند؟
- این ها بخش هایی از سوالاتی بود که در بخش جایگزینی می توانید بپرسید
مثال:
تصور کنید که مشکل داروخانه ها خواندن نسخه هایی است که پزشکان می نویسند و می خواهند برای آن راه حل پیدا کنند. سوال زیر می تواند یک نمونه از سوالات جایگزینی باشد
آیا می توان نسخه های پزشکی انگلیسی را جایگزین فارسی کرد؟
ترکیب ( c ): تکنیک اسکمپر
هدف در اینجا ترکیب کردن دو ایده، دو فرآیند، دو محصول و … است که خروجی کارآمدتری را داشته باشد.
در مورد تکنیک ترکیب می توانیم سوالات زیر را بپرسیم:
- آیا می توانیم دو مرحله از فرآیند را با هم ادغام کنیم؟
- چه مواد یا مصالحی را می توانیم ترکیب کنیم؟
- آیا میتوانیم دو یا چند جز را ترکیب کنیم؟
- آیا میتوانیم از توانایی های مختلف برای بهبود آن استفاده کنیم؟
مثال
تصور کنید قبل از به وجود آمدن شیرکاکائو هستیم. یک نفر از خودش سوال پرسید که آیا می توانیم شیر را با کاکائو ترکیب کنیم؟ و ایده شیرکاکائو شکل گرفت
سازگاری ( a):تکنیک اسکمپر
هدف از این بخش اصلاح کردن محصول، خدمت و … است برای رسیدن به خروجی بهتر.
سوالاتی که می توان در این بخش پرسید:
- چگونه می توانیم محصول جدید را اصلاح کنیم؟
- چه چیزی را باید تغییر دهیم تا به نتایج بهتری برسیم؟
- آیا گذشته می تواند به من درسهایی بدهد؟
- آیا گذشته می تواند به من درسهایی بدهد؟
مثال
قبلا کنسروها تماما بدون گیره برای باز کردن بودند. اما با استفاده از سوالات این بخش الان تمام کنسروها گیره ای دارند که با استفاده از آنها می توانیم به راحتی باز کنیم؟
به کار بستن ( p ) :تکنیک اسکمپر
در این بخش به این مسئله می پردازیم که چگونه می توانیم محصول یا فرآیند فعلی را برای هدف دیگری به کار ببریم یا چگونه می توانیم از محصول فعلی برای حل مشکلات استفاده کنیم.
سوالاتی که می توانیم در این بخش مطرح کنیم:
- این محصول در صورت استفاده در جای دیگر چه مزایایی دارد؟
- چه راه های دیگری برای استفاده از این محصول وجود دارد؟
- آیا افراد دیگری از این ایده میتوانند استفاده کنند؟
- آیا میتوان ضایعات تولید شده را در بخش دیگری استفاده کرد؟
مثال
خاک های اره که قبلا استفاده ای از آنها نمی شد، اما الان برای ساخت وسایلی مورد استفاده قرار می گیرد.
با پرسیدن سوال آیا از این ضایعات ( خاک های اره) می توان استفاده ای کرد؟
حذف یا کوچک کردن ( e )
هدف از این بخش شناسایی بخشهایی است که می توان برای بهبود فرآیند، محصول یا خدمت آن ها را حذف کرد.
سوالاتی که در این بخش می توان استفاده کرد:
- اگر این بخش را حذف کنیم چه رخ می دهد؟
- آیا به این بخش نیاز است؟
- چه می شد اگر آن را کوچکتر کنیم؟
- چه بخشهایی غیرضروری و غیر مفید هستند؟
مثال
ایرپاد شرکت اپل نمونه این بخش است. تمام هندزفری ها سیم دارند، با پرسیدن سوالات این بخش به ایده ایرپاد رسیدند.
معکوس کردن ( r )
هدف از این بخش این است که آیا می توان با معکوس کردن فرآیند یا محصول یا بخشی از آن، مشکل را حل کرد؟
سوالاتی که می توان در این بخش پرسید:
- اگر فرآیند را معکوس کنیم چه اتفاقی می افتد؟
- می توانیم ترتیب ارائه را عوض کنیم؟
- آیا میتوانیم علت و معلول را جابجا کنیم؟
- آیا میتوانیم مثبت و منفی را جابجا کنیم؟
مثال
تصور کنید که می خواهید تبلیغاتی را برای کسب و کار خود انجام دهید. می توانید بپرسید آیا می توانم زمان را در این آگاهی معکوس کرد؟
تکنیکهای ایدهپردازی و خلاقیت : تکنیک هشتم : تکنیک استخوان ماهی
برای ایجاد خلاقیت علاوه برداشتن ذهنی باز نیاز به یکسری تکنیک هاست تا بتوانیم به بهترین شکل ممکن مسئله را به صورتی خلاقانه حل کنیم. تکنیک استخوان ماهی یکی از تکنیکهای پرکاربرد برای حل مسائل است.
یکی از روشهای بسیار سودمند برای شناسایی مسائل نمودار استخوان ماهی است. نمودار استخوان ماهی که گاهی به آن نمودار ایشیکاوا نیز گفته
میشود، چون توسط پروفسور کائور ایشیکاوا طراحی شده است.
هدف اصلی این تکنیک، شناسایی و تهیه فهرستی از کلیه علل احتمالی مسئله مورد نظر است.
این نمودار معمولا به صورت یک خط افقی و چندین خط شیبدار کوچک است. این نمودار به دلیل شکلش، به نمودار استخوان ماهی معروف شده است.
نحوه ترسیم نموداراستخوان ماهی
برای رسم این نمودار مشکل یا مسئله خودتان را در قسمت راست نمودار، یعنی سرماهی بنویسید. علت های آن را روی تیغه های آن بنویسید.
بیاییم با هم مثالی رو بررسی کنیم:
نمونه مسئله برای تکنیک استخوان ماهی
مسئله: عدم موفقیت در فروش
مراحل به ترتیب:
شما مسئله را در سر ماهی قرار می دهید.
باید علت های احتمالی را روی تیغه های اصلی قرار دهید.
می توانید یک قدم جلوتر بروید و حتی تک تک موارد را نیز باز کنید.
حتی می توانید این علت ها را هم بازتر کنید.
مزایای تکنیک استخوان ماهی
- علتها طبقه بندی میشوند.
- دید کلی از علت ها پیدا میکنید.
- دیدگاه شما نسبت به مسئله و مشکل بازتر میشود.
- علتهایی که ممکن است مدنظر شما نبوده باشد پدیدار میشود.
آمازون و خلاقیتهایش در کسب و کار
آمازون و خلاقیت : استفاده خلاقانه از منابع
موضوعی که کمتر به آن توجه می شود و گاهی آنقدر مهم است که می تواند کسب و کار ما را رشد دهد. موضوعی که آمازون به خوبی از آن استفاده کرد و به رشد رسید.
بررسی آمازون و خلاقیتهایش
هر کسب و کاری یکسری خاص از منابع را دارد که کمتر مورد استفاده قرار می گیرد و گاهی اصلا مورد استفاده قرار نمی گیرد.
اکثر ما آمازون را میشناسیم و می دانیم از کجا شروع کرده و الان کجاست. آمازون از PDF کتاب شروع کرد وامروزه در فضای اینترنت به یک غول تبدیل شده است. یک کار بسیار خلاقانه و نوآورانه ای که آمازون انجام داد این بود به سمت فضای ابری رفت
تعریف فضای ابری
فضای ابری را اگر بخواهم توضیح دهم به این صورت است. شما یک خانه خیلی بزرگ، با اتاق های بسیار زیاد را در نظر بگیرید، که تنها یک خانواده در آن زندگی می کنند. این خانه گنجایش ۱۰ خانواده را دارد و خیلی راحت ۱۰ خانواده می توانند در آن زندگی کنند.
خب چرا نیاییم این خانه را به ۱۰ خانواده بدهیم و به ازای آن هزینه ای را دریافت کنیم. خانه می شود فضایی که برای شما وجود دارد و استفاده نمی شود به صورت کامل. فضای ابری هم دقیقا همین طور است. فضای سرورها و … که یک شرکت دارد و به صورت کامل از آن استفاده نمی کند و می تواند در اختیار سایرین بگذارد و بابت آن هزینه دریافت کند.
آمازون زمانی که راه اندازی شد مقدار زیادی از این فضاها را برای خود ایجاد کرد تا از آنها استفاده کند. ولی بعد از مدتی متوجه شد که فضاهایی دارد که از آنها اصلا استفاده نمی شود و خیلی راحت می توانند آن ها را به شرکت ها و افراد دیگر اجاره دهند و از این طریق هم کسب درآمد کنند. و الان امازون یکی از بزرگتری سرویس ها ابری دنیا را در اختیار خود دارد.
هدف از بیان مثال آمازون چی بود؟
هدف این بود که به شما یادآوری کنم که بسیاری از کسب و کار هستند که منابعی دارند که به صورت کامل از آنها استفاده نمی کنند یا اصلا استفاده نمی کنند. مثلا دستگاهی دارند که می توانند بخشی از آن را اجاره دهند. یا سالن هایی دارند که می توانند خیلی راحت به سایر کسب و کارها اجاره دهند، و از این طریق هم کسب درآمد کنند.
شاید هم منابع تنها به منابع فیزیکی ختم نشود، شاید شما در داخل شرکتتان یا کسب و کارتان یکسری دانش ها فنی و تجریباتی در اختیار دارید یا پرسنل شما در اختیار دارند که به راحتی می توانید از آن ها کسب درآمد کنید.
می خواهم همین الان یک قلم و کاغذ بردارید و این سوال را در مورد کسب و کار خودتان پاسخ دهید؟
کسب و کار من چه منابعی دارد که بلااستفاده است یا استفاده بسیار کمی از آنها می شود؟
با انجام دادن این کار منابعی را پیدا می کنید که خیلی راحت می توانید درآمد خودتان را چندین برابر کنید.
به نمونه ای دیگر از این موضوع بپردازیم
مک دونالد
در سال ۲۰۰۲ مک دونالد پی برد که یکی از دارایی های بلا استفاده در کسب و کارش، فضای پارک اطراف رستوران هاست که به طور کلی بعد از ساعت ۱۰ شب خالی بودند. در تلاش برای یافتن راه های جدید برای بهره بردن از این سرمایه شکرت مک دونالد کیوسک های خودکاری را در بعضی از پارکینگ های رستوران ها برای فروش آخر شب تعبیه نمود. مسئولان این شرکت پی بردند که مشتریان زیاد متمایل به خرید گزینه های خوارباری از این کیوسک ها نیستند بلکه علاقه اصلی آن ها اجاره DVD است. این مسئله باعث پیدایش Redbox گردید که در ۱۴۰ رستوران در مناطق مختلف ارتقا یافته و ۵۰ درصد از بازار کرایه DVD را به خود اختصاص داد.
گاهی اوقات دارایی ها به این دلیل استفاده نمی شوند که به عنوان بخشی از سرمایه اصلی در نظر گرفته نشده و به نوعی ضایعات و اتلاف تلقی می شوند.
Esdor
برای چندین دهه نوشیدنی ساز اسپانیایی، گروپو ماتارومرا، در فرآیند تولید آب میوه های برترش، پوست انگور را دور می ریخت. کارلوس مورو که موسس و رئیس خلاق این گروه تجاری بود، ایده استفاده و استخراج پلی فنول ها و آنتی اکسیدان های موجود در پوست انگورها را مطرح نمود. پس از چهار سال پژوهش تکنیک انحصاری اش به مبنای یکی فعالیت تجاری جدید به نام Esdor تبدیل گردید که در بازار لوازم آرایشی طبیعی سیطره گسترده ای دارد. محصولات مراقبت از پوست و ضد پیری این شرکت موفقیت چشمگیری را در اسپانیا به همراه داشت.
نمونه ایرانی استفاده از منابع بی استفاده پوست پسته است. قبلا پوست پسته به عنوان یک زباله دور ریخته می شد اما امروزه پوست آن را به کشور ترکیه برای ساخت وسایل چوبی صادر می کنند.
از این نمونه منابع در کسب و کار شما هم وجود دارد، فقط نیاز به بازنگری و بررسی است.
خلاقیت با بهلول – ترکیب عناصروخلاقیت
بهلول فردی بود که هم خلاقیت رفتاری داشت و هم خلاقیت زبانی. در این مقاله خلاقیت با بهلول به یک خلاقیت رفتاری بهلول اشاره می کنم و اینکه کسب و کارها هم می توانند از این تکنیک برای ایجاد خلاقیت در کسب و کار خود استفاده کنند.
روزی یکی از دوستان بهلول از بهلول می پرسد : اگر من آب انگور بخورم حرام است؟
بهلول جواب می دهد: نه
دوباره می پرسد اگر بعد از خوردن آب انگور در زیر آفتاب دراز بکشم، حرام است؟
بهلول جواب می دهد : نه
دوست بهلول دوباره می پرسد چطور است که اگر انگور را در خمره بگذاریم و آن را در آفتاب قرار دهیم و بعد از مدتی آن را بنوشیم، حرام است؟
بهلول مقداری آب به صورت دوستش پاشید و از او پرسید آیا دردت آمد؟
دوستش جواب داد: نه
دوباره مقداری خاک روی صورتش پاشید و گفت دردت آمد؟
جواب داد : نه
سپس بهلول خاک و آب را با هم مخلوط کرد و گلوله ای گلی ساخت و آن را محکم به صورت دوستش زد
دوستش فریاد زد و گفت: سرم شکست.
بهلول گفت چرا؟ من کاری نکردم.
این همان خاک و آب است که قبلا تو احساس درد نمی کردی و الان هم نباید احساس درد کنی.
خلاقیت و نوآوری هم دقیقا همین طور است یعنی ترکیب.
می توانیم با ترکیب آب و خاک آجر بسازیم و بهترین استفاده را از آن ببریم، که بدون ترکیب کردن این دو این استفاده ها غیر ممکن بود. ما با ترکیب آب و خاک یک وسیله جدید ساختیم که کاربردی متفاوت تر از هر دوی آن ها دارد
اگر به دنبال خلاقیت و نوآوری در کسب و کار خود هستید از ارتباطات استفاده کنید. ارتباط بین کسب و کار خود و کسب و کاری غیر مرتبط. مطمئن باشید که ایجاد یک ایده جدید برای حل مشکل کسب و کارتان با ترکیب بدست خواهد آمد.
بهلول توانست با ترکیب آب و خاک وسیله ای متفاوت و جدید را بوجود آورد که کاربردی کاملا متفاوت از هر دو داشت.
چگونه محصول خلاقانه تولید کنیم؟
ست گادین در کتاب گاو بنفش خود می گوید: برای دیده شدن باید متمایز باشید. تمایز در خلاقیت است. محصل خلاقانه ای که شما طراحی می کنید، شما را از تمام رقبا، متمایز می کند. شما می توانید با این تمایز رشد چندین برابری داشته باشید.
سوال اینجاست من یا شرکت من چطور می تواند یک محصول خلاقانه تولید کند؟
به نظر شما
چرا مردم برای سری های جدید گوشی های اپل صف می کشند ولی این اتفاق برای برند سامسونگ و سایر برندها نمی افتد؟
چرا مردم برای دستگاه های گیم جدید مثل XBOX و پلی استیشن که می خواهند وارد بازار بشوند، صف کشیدند؟
این چراها و صدها چرای دیگر برای محصولاتی است، که خاص هستند و تمایز ایجاد می کنند.
چرا این محصولات خاص هستند؟ چرا مردم به دنبال آنها هستند؟
شاید یکی از این جواب ها این باشد که چون این محصولات لاکچری هستند و افراد برای کلاس گذاشتم به سراغ آنها می روند.
باز سوال این است که چرا این محصولات لاکچری هستند؟
چه اتفاقی برای این برندها میافتاده تا به برندهای لاکچری ومعروف تبدیل شوند؟ جواب تنها یک چیز است: طراحی خلاقانه محصولات
وقتی محصول شما خلاقانه باشد، قیمت آن هم متفاوت خواهد بود.
حالا می خواهم برم سراغ اینکه چطور یک محصول خلاقانه طراحی کنیم و بتوانیم خاص باشیم.
برای طراحی یک محصول خلاقانه باید به سه جنبه مختلف طراحی توجه کنیم:
- غریزی
- رفتاری
- تفکری
طراحی غریزی
در این نوع طراحی خود را درگیر ظواهر و نمای ظاهری می کنید.
درباره تاثیر اولیه یک محصول، ظاهر آن ، لمس کردن و حس کردن آن طراحی غریزی میگویند.
طراحی رفتاری
همراهی طراحی رفتاری با لذت است.
طراحی رفتاری درمورد نحوه استفاده کردن است، درباره ی تجربه کردن یک محصول. خود تجربه هم جنبه های مختلفی دارد: عمکرد، کاربرد و قابلیت استفاده.
عملکرد یک محصول مشخص می کند که چه فعالیتی را باید تحت پوشش قرار دهد، یعنی چه کاری انجام می دهد. اگر عملکرها نامناسب یا فاقد جذابیت باشند، محصول ارزش کمی دارد.
کاربرد به این معناست که یک محصول چقدر خوب عملکردهای دلخواهش را انجام می دهد. اگر کاربرد نامناسب و کم باشد، محصول شکست می خورد.
قابلیت استفاده توصیف آسان کارکرد محصول برای استفاده کننده است. اینکه جطور ی شود از آن استفاده کرد و آن را به کار برد. گیج شدن یا ناکامی کاربر در استفاده از یک محصول باعث پدید آمدن احساس منفی می شود.
طراحی تفکری
طراحی تفکری روی بهینه سازی و هوشمندانه بودن محصول متمرکز است. تنها در سطح تفکری است که آگاهی و سطوح بالای عاطفه، احساسات و دانش قرار دارند. تنها در این جاست که برخورد کامل فکر و احساسات با هم تجربه می شوند.
بنابراین
- طراحی غریزی = ظاهر
- طراحی رفتاری = لذت بخشی و کارایی
- طراحی تفکری = تصور شخصی، رضایت شخصی و خاطرات
بیاییم با هم به بررسی ایفون در این سه سطح بپردازیم
گوشی های آیفون ظاهر زیبایی دارند. قاب ، نوع جنس قاب، رنگ های زیبا و …
در سطح رفتاری زمانی با آیفون کار می کنیم خیلی راحت می تونیم کار کنیم و طوری طراحی شده که مطابق با رفتارهای انسانی است . مثلا در آیفون ۱۱ وقتی می خواهیم یک اپلیکیشن را ببندیم خیلی راحت از حالت رفتاری انسان هنگام بیرون انداختن یک چیزی به بیرون استفاده شده است. یعنی حالتی شبیه به پرتاب کردن یک جسم از شیشه ماشین. پس زمانی از آن استفاده می کنید، لذت بخش است.
در سطح تفکری خیلی هوشمندانه است. وقتی صفحه آیفون را لمس می کنید، حس خوبی به شما می دهد. به این دلیل که مطابق با پوست انسان طراحی شده و حسی که پوست با لمس کردن، براش لذت بخش است.
بنابراین اگر به تمام محصولاتی که برند شده اند و در تمام دنیا از آنها استفاده می شود، نگاه کنید کاملا متوجه می شوید که این محصولات هر سه سطح محصول خلاقانه را دارند.
اگر شما محصولی دارید از شما می خواهم همین الان محصول یا محصولات خودتان را در این سه سطح بررسی کنید و ببیند در کدام سطح درست کار نکرده اید، و این باعث شده است که شما برندی در سطح کشوری و جهانی نشوید.